حصر خانگی رو چطور دوام آوردهاند؟
قرنطینه ۱۲
با شماره روزهای یوگایم با یوگای آنلاین سی روزه با خانوم آدرین، معلوم است که چند روزی را ننوشته رد کردهام. کارها از حالت نظریه پردازی وارد وجه عملی شده است. چند وظیفه جدید در راستای مدلسازی و ارزیابی مسیر درمانی کووید ۱۹ به کارهایم اضافه شده که روی بار معمول کاریم است و این یعنی ساعتهای طولانیتر کار پای کامپیوتر. البته که وظیفهشناسی انسانیم است و چند ساعت اضافهتر روزانه و درد فیزیکی حاصل از این نشستن و تحقیق ممتد، اگر تفاوتی ایجاد کند در وضعیت فعلی اضمحلال سلامت و اقتصاد بشری، هزینه چندانی نیست. سهم خود ادا میکنم در این جنگ به قول آقای نخستوزیر.
نخستوزیر ترودو روزانه گزارش عملکرد میدهد و هر روز یادآور میشود که خانهنشینی همان جنگ و جهادی است که نیاکان کاناداییها در جنگ جهانی اول و دوم میکردند، و این بار اول است که ما شهروندان با ماندن در خانه میتوانیم با مهاجم بجنگیم. حرفهایش مرا یاد بیماری به مثابه استعاره خانوم سانتاگ میاندازد. اگر حوصله بود و دنیا اینطور از بیخ و بن راست راستی در چنبره حمله این توپک به آن پرزهای مخملی نبود، جا داشت با شیطنت وارد پاسخ به بحث آستیگما در دشمن شمردن بیماری برای بیماران میشدم، ولی لابد الان همه میدانیم که منظور از دشمن این خارجی ناخوانده است که میآید و مرزهایش را میچسباند به سلولهای ریه ما و بعد آه و واویلا!
آخ از این ناخوانده بدقواره . بلی …عکس سه بعدی واقعی اصلن به جذابیت آن عکسهای اولی با پرزهای ارغوانی نیست و من هم باید قیافه کریه این ویروس را جای این موجود گوگولی تصور کنم!
قرنطینه ۶
در یک اوتبرک یا شیوع، مثل همین جناب کورونا، اگر هیچ کاری برای کم کردن احتمال اکسپوژر یا قرارگیری در معرض انتقال انجام نشه ، مثل قرنطینه ، همه کیسهای موجود که قراره بیماری رو بگیرن میگیرن (میمیرن یا خوب میشن) و بعد از ۴ دوره بیماری که بهش میگیم incubation period خود به خود بیماری کنترل میشه .چون دیگه کسی باقی نمیمونه که نگرفته باشه. به این میگیم herd immunity. این میانه اگر واکسن بیاد، این herd immunity در واقع به صورت کنترل خود خواسته در میاد و طبعن مرگ و میر حذف میشه.
حالا تو شرایط فعلی ایران، امریکا، و برخی دیگه از کشورها که به نظر ما که از دور تماشا میکنیم شیوههای کنترلی به نظر جدی نمیاد، زمامداران دارن زیرپوستی از همین شیوه استفاده میکنن. یعنی چی؟
برگردیم به اینکه کی میمیره و کی باقی میمونه. با انتخاب طبیعی، یعنی کسی که نیروی دفاعی ایمنی بهتری داره و از این بیماری باقی میمونه! درست مثل همه دورانها از ابتدای پدید اومدن موجود زنده: غربال شدن و باقی ماندن موجود قویتر . با در نظر نگرفتن مشکلات برگشتناپذیر ریوی، که بررسیش در بلندمدت قابل انجامه، و با فرض اینکه همین نوع خاص ویروس قابل بازگشت نیست و فرد بعد از یکبار ابتلا ایمن میشه، کسانی که باقی میمانند، در غربال طبیعت قویترهایند.
چرا برخی جوامع دارند به این سمت میروند؟ اولین و واضحترین دلیل سرعت نرخ ابتلا بسیار بالاتر از ظرفیتهای موجود برای بهداشت و درمانه. دوم ، پایین آوردن احتمال در معرض قرار گرفتگی، تنها با قرنطینه کامل ممکنه و این یعنی تعطیلی تقریلا تمام کارهای تولیدی و خدماتی که به کار کنترل بیماری نمیآیند و این در سطح کلان و بینالمللی یعنی ورشکستگی کشورها و رکود بسیار سنگینی که بشریت تا به حال به خود ندیده.مثال ساده، تعداد زیاد خانههای قسطی، بیزینس ها و کارگاهها با وام و قرض رو تصور کنید که پولی برای پرداخت هزینههای شخصی و بنگاه تولیدی نداشته باشند.
حالا دنیایی داریم که با حضور کورونا داره به شدت به سمت اضمحلال اقتصادی هم میره و گردابی که تهش سیاهی مطلق و پایینتر رفتنه.
چه باید کرد؟ بیماری مشخصا میکشد، ولی چه کسانی در معرض مرگ با بیماری هستند؟
سقوط و انحطاط اقتصادی هم به ورشکستگی، اضطراب و بیماریهای روانی، کمبود مواد غذایی و بیماریهای ناشی از آن میرسد. ظرفیتهای اشغال شده بهداشت و درمان، همین الان هم پاسخگوی نیاز غیر کورونا نیست، و این در ادامه یک انحطاط اقتصادی، باز هم به نوعی یعنی دسترسی کمتر . انتخاب بین بد و بدتر ….ولی کدام بد است و کدام بدتر؟ چه کسی حق دارد در اینجا تعیین کننده تصمیم برای جان و مال انسانها باشد؟
امروز را در ترس میگذرانم. ما تاریخ را با این انتخاب رقم میزنیم. از ایران، امریکا، کانادا، آلمان، و هند خواهند گفت. از چین و کره شمالی و جنوبی و تایلند خواهند گفت و راهکارهایش . آنچه مسلم است بهایی باید پرداخت شود. این بها جان از دست رفتهها، اقتصاد به هلاکت رفته، یا همان پرایوسی از دست رفته است که شاید تنها کور سوی امید حداقل کردن هزینههای جانی و مالی در سیستمی است که قادر به دنبال کردن و نشان دادن ناقلان است.
قرنطینه ۵
در مرحله راه حل دارم تمام راهحلها را با تئوریها شخم میزنم. کاهش نرخ ابتلا فقط با خانهنشینی و قرنطینه امکان دارد و خانهنشینی و قرنطینه کامل یعنی کاهش تولید، منفی شدن رشد اقتصادی، حذف شدن تعداد متنابهی شغل و بیکاری و بیمه بیکاری، تورم شدید قیمتها، و فشار بیشتر روی سیستم بهداشت و درمان و سقوط و انحطاط کشورها!
از طرفی، حفظ اقتصاد به قیمت ایمنسازی تودهای (Hred Immune )، یعنی مرگ میلیونها نفر که نتوانند از این غربالگری طبیعت بیرون بیایند!
با در نظر گرفتن راه حلهای موجود، مهم کاهش احتمال ابتلاست. یک راه ماندن در خانه و قرنطینه کامل تا پیدایی واکسن و داروست. در حال حاضر نیروهای تحقیقی همه دست به دست هم دادهاند برای سه مهم: اول افزایش سرعت تست و پیدا کردن مبتلایان. دوم یافتن داروی درمانی و سوم یافتن واکسن برای ایمن سازی. به جز مورد تست، هر کدام از این موارد با در نظر گرفتن مدت زمان لازم برای به مرحله تولید و عمل رسیدن حداقل یک سال زمان نیاز دارد. یک سالی که قرنطینه مطلق برابر با بیدرآمدی خانوارها، و البته شکست دولتها خواهد بود.
اما یک راه دیگر هم برای برگشت نسبی به کار عملی به نظر میرسد و آن اینکه سطح آلوده و فرد آلوده به وسیله دیگران قابل شناسایی باشد. این یعنی جلوتر رفتن از کارکردن با مدلهایی که بتوانند پیشبینی کنند. این یعنی ما مبتلا را با نقطه قرمز روی صفحه جیپیاس مشاهده کنیم. تست دائم بیماران را که تنها ناقلند پیدا میکند، مبتلایان به قرنطینه میروند و باقی با رعایت شدید دستورالعمل ایمنی به کار ادامه میدهند.
البته که اشکال بزرگ چنین راه حلی یعنی شکستن فضای خصوصی افراد، ولی به نظر شما این شکسته شدن پرایوسی و فضای خصوصی ارزش حفظ سلامتی و البته جلوگیری از شکست اقتصاد کشورها تا پیدایش واکسن و دارو را ندارد؟
قرنطینه ۴
امروز گرخیدهام. حس میکنم دروغ محض است که چین شیوع را کنترل کرده. با یک حساب سرانگشتی معلوم است که در خانه ماندن و توقف کامل اقتصاد حتی برای جمعیت سی و چند میلیون نفری کانادا هم خیلی غیر ممکن به نظر میرسد. کانادا کشوری است با جمعیت کم و از آن مهمتر تراکم جمعیت کم. این پایین بودن تراکم ، وجود سیستم درمان متمرکز و با برنامه و آمادهسازی قبل از شدت هم نتوانسته جلوی شیوع سریع را بگیرد. از روز قبل سی درصد افزایش مبتلا داشته.
برگردیم به چین، روزهای اول شیوع. هنوز چیزی نمی دانستند یا حتی در انکار بودند. تراکم جمعیت، عدم وجود سیاست جلوگیری به علت ناکافی بودن اطلاعات، احتمال در معرض قرار گرفتگی را بالا میبرد و هر بیمار یا ناقل با نرخ تصاعدی اطرافیان را تعطیل میکند. کشور مدتی متوقف میشود، ولی آیا این توقف برای ریشه کنی کافیست؟
شواهد کافی ندارم، ولی حساب سرانگشتی من میگوید اقتصاد چین هم توان بیکاری و توقف مطلق برای به صفر رساندن نرخ شیوع را ندارد. احتمالا انتشار اخبار امیدبخش برای برگرداندن مردم به کار است. البته که مردم حالا آگاهترند از لحاظ بهداشت فردی، و وضعیت با شیوع بدون اطلاعات فرق دارد. ولی این بازگشت مرحله دیگری برای غربال طبیعی است. شهروند متوسط در ریسک مرگ و ناتوان از مقابله با ویروس میمیرد و غربال میشود و دیگران با مقاومت بالاتر بیماری را رد میکنند و ایمن سازی طبیعی اتفاق میافتد.
همان کاری که ترامپ و ایران در حال انجام آن هستند!
قرنطینه ۳
امروز اونقدر سریع گذشته که باورم نمیشه. دوشنبهای که شبیه دوشنبه نبود. تو جلسه فوقالعاده کاری، رئیس خبر از تمرکز کار گروه روی کوید ۱۹ داد. توپک با پرزهای مخملی ارغوانی حالا قراره وسط کارم هم بالا پایین بپره. جا داره لوگوش رو روی فایلها بزنم. وارد مسیر عجیبی شدهایم. یک فضای ناشناخته که به هر طرف که رو میکنم نادانسته و ترسه. ولی در عین حال معتقدم ابزار علم شکست نمیخوره.
و البته که در این میانه هر لحظه یاد کتاب برزخ دن براون میافتم که طبیعت قرار بوده خودش به داد زمین برسه. این توقف تولید و خانهنشینیها بیشک چند روز هم که شده جای نفس کشیدن دادهاند به زمین و آسمان ما. ما مصرفگرایان عالم فعلن اجباری هم که شده دست از تولید و مصرف بیرویه برداشتهایم. البته و صدالبته آنکه گرمایش زمین را افسانه پنداشته، امشب اعلام کرد آمریکا به تولید بر میگردد. واقعیت اینست که اقتصاد و سود سرمایهدار درست نقطه مقابل نجات جان شهروند معمولی و از آن بیفایدهتر پدربزرگ و مادربزرگ آن شهروند معمولی است. همان روزهایی که ترس از انتخابش میرفت، ترامپ، این اشتباه و باگ دموکراسی با هیتلر و فاشیسم مقایسه شد و امشب زمانی که برای بازگشت به تولید فریاد میزد، چیزی جز باز زنده شدن هیتلر ندیدم! دشمن جان مردم آمریکا و کلی دیگر از آدمهای زمین، که به علت اولویتبندیهای این نارسیستِ بیمارِ قدرت، زندگیشان فدا میگردد! همه جان اسمیتهایی که زنده نگه داشتن آنها بار و هزینه بیشتری است تا سود حاصل از مرگشان!
قرنطینه ۲
این گوشه دنیا هفته اول قرنطینه را گذراندهایم. در این میانه قوانین عادت به نرمال جدید را امتحان کرده ایم. برای مرتب نگه داشتن ذهن هر تلاشی میکنیم. حس میکردم کمابیش موفق بودهام. غافل از اینکه تازه هفته اول است و تماس انسانی را کم میآورم. سعی میکنم به نیاز تماس انسانی فکر نکنم فعلن. برایش یک فکری خواهم کرد. جایش را با نوشتن و شاید تلفنی و ویدیو چت کردن پر خواهم کرد. الان که اینها را مینویسم صدای مضطرب و پرهیجان گوینده اخبار از گروهی دانشجوی کانادایی که در ماچوپیچو گیر افتادهاند و پروازی برای برگشت نیست میگوید. هم دلم میسوزد هم فکر میکنم حالا مگر فرق میکند کجای این دنیا ایزوله و تنها توی اتاق خودت بنشینی؟
بزرگترین ترسم از شب قبل دوباره دیدن عزیزهایم است. دیشب تمام شبم هر چه خوابیدم کابوس از دست دادن آدمهایم بود. پسرعمه در میلان ، دختردایی برلین، برادر ونکور ، پسرداییهای کالیفرنیا، خالههای رشت و تهران، والدین رشت، برادر در تهران! هر کدام ما گوشهای پراکنده! هیچ وقت به این پخشی و پراکندگی فکر نکرده بودم. هیچکدام در امان نیستیم .
صدای آقای ترودو در اتاق میپیچد. به نظرم چهرهاش این روزها تکیدهتر شده. حس نزدیکی و همراهی و نگرانی را در این چند وقت از او گرفتهام. تماشای عکسالعمل و اولویتبندی روسای هر کشور، به این توپک با پرزهای مخمل ارغوانی ثبت کردنیست. اینجاست که یادمان میآید اهمیت تدبیر، دلسوزی برای ملت، و احساس مسئولیت را!
قرنطینه ۱
آفتاب عصر رنگش حال آمده. صدای چکچک آب شدن قندیلها و برفها را میشنوم. لابد اگر پا در کوچه و خیابان گذاشته بودم حتی بوی بهار را حس میکردم. خریدی میرفتم. گوشت استیک تازه و پوره سیبزمینی با کمی سیر محلی و پیازچه تازه و پنیر چدار کهنه! حالا دیگر این روزمره هم از ما دور است. پشت پنجره بزرگ اتاق نشیمن، که همه این سالها و روزهای زمستانی تابلوی زنده من بوده، چهار نفر را میبینم که با فاصله در حال قدم زدن هستند. جراتشان از من بیشتر است. هوای بهاری را در این هراس عالمگیر فرو میدهند.
گزارشها حاکی از آن است که اولین مبتلای کوید ۱۹ در هفدهم نوامبر ۲۰۱۹ در چین رهگیری شده. درست چهارماه و دو روز پیش دنیا یک جور دیگر بود. اولویتها فرق داشت. شادیها متفاوت بود. غمها شکل دیگری تعریف میشد. سطح انتظارات و آرزوها متفاوت بود. حالا فقط نگران اخبار ساعتی را دنبال میکنیم. حدس میزنیم. رایزنی میکنیم که چقدر و تا کجا اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و شغل و آیندهمان تحت تاثیر است و بعد خسته میشویم. دست از شبیه سازی و پیش بینی برمیداریم و ترسان و گاهی ناخنجوان به روبروی محو و مهآلود خیره میشویم.
امروز چهل و چهارمین مورد کوید ۱۹ در یک دهات کوچک اطراف ایالت کمجمعیت ما شناسایی شد. زوجی که از یک سفر داخلی این ویروس گرد و قلمبه با پرزهای مخملی ارغوانی را سوغات آوردند. دل خوشی بیهوده امنیت نسبی به علت فاصله انسانی هم پَر ….همه در خطریم!
قرنطینه/بهاریه ۹۹
برگ تازه تاریخ شدهایم. درست یادم نمیآید از کی شروع شد؟ ژانویه ۲۰۲۰؟ دسامبر۲۰۲۰؟ همان ۲۰۲۰ئی که ما را لای اضطرابآلودترین و غمگینترین خبرهای دوران بزرگسالی نسل من پیچید، و دیگر توانی برای ضربه بعدی نبود. اصلن تصوری بر ضربه بعدی نبود. راستی ابتدای خبر کجا بود؟ باید بروم و گوگل کنم که کی بود که پزشک چینی اعلام مشاهده بیماری و ویروسی جدید کرد، و خبر مقاومت دولت چین در برابر پخش خبر و بازداشت پزشک چین آمد و قبل از آنکه بفهمیم مساله جدیتر از این حرفهاست، جدیتر از این حرفها شد!
اولین بار است که همه دنیا، با هم از یک چیز میترسند. خرد و کلان، توسعه یافته و نیافته، پیشرفته و پسرفته، همه نگران هجوم و نفس قطع شده از یک توپک با پرزهای مخملی ارغوانیم! گاهی فکر میکنم چیزی به این قشنگی چرا باید اینقدر ترسناک باشد؟ مگر میشود این همه قشنگی و این همه بی رحمی؟ بعد بی آنکه وارد فضای تاریخی فلسفی و خطر همه زیباهای کشنده عالم شوم، و یا بیشتر به درست و غلط این این جلوه تصویری ساخته شده توسط علم بپردازم، برمیگردم به واقعیت حالم. به تاثیر این توپک با پرزهای ارغوانی مخملی بر همه آنچه زندگی نامیدهام. اینجا روزهای قرنطینه را ثبت میکنم. این هم بماند یادگار این زندگی در زمان کورونا! بازگشت تازه و جدی به وبلاگ نویسی. این هم لابد از مزایای #کورونا!
روزمره یک مهاجر- احساسم را ثبت میکنم!
وقتی میتپی. وقتی همه وجودت را متمرکز میکنی که شاید تصورت همه فاصله ها را در هم بپیماید.
وقتی سعی میکنی تصاویر را در ذهنت زنده کنی.وقتی نگاه را مجسم میکنی.
وقتی جای شب و روز را عوض میکنی.وقتی تلاش میکنی بوی فضا را استنشاق کنی.
وقتی میخواهی حس کنی! لمس کنی!حرف بزنی!
وقتی میخواهی لحظه را با همه وجود تصور کنی!وقتی میخواهی فاصله ها را بشکنی!ریز کنی!ناپدید کنی!
کسی چه میداند …شاید همه چیز همانی باشد که تو فکر میکنی!
پی نوشت: الان دیدم سال ۲۰۰۹ این رو پیش نویس کرده بودم
با همین خونه تکونی اینجا رو شروع میکنم
بعد از این یک وبلاگ دیگه داشتم به اسم یکی از این روزها با یه دومین شخصی
هنوزهست گویا
ولی حوصله دردسر دومین شخصی ندارم الان !